مادر
پیش از همه بیدار می شوددیواری که تصویر مادربر آن آویزان است… علی عکورترجمه: سعید هلیچی
شب
شب که فرا میرسدمادر بزرگ منداستان میخواند برایمانتا برویم به خوابی آرامشیفته است مادر بزرگ منبه راه و شیوهی نظام… احمد مطرترجمه: سعید هلیچی
دریاچه
دیگر چیزی جز خیره شدن به چین و چروکهای دریاچه برای من باقی نمانده… فردایم را بگیر وُ گذشتهی مرا باز پس بده و ما را به حال خودمان رها کن… محمود درویش ترجمه: سعید هلیچی
کافر شدم
به قلمها و کاغذها کافر شدمبه زبان فصیحی که آبستن میشود و عقیم است، کافر شدمبه شعری که ظلم را متوقف نمیکند و وجدانها را به حرکت در نمیآورد، کافر شدملعنت کردم به هر واژهای که پس از آنتظاهراتی برپا نشودو ملت در پی آن سرنوشت خود را تعیین نکندلعنت کردم به هر شاعری که […]
شب
شب که فرا میرسدمادر بزرگ منداستان میخواند برایمانتا برویم به خوابی آرامشیفته است مادر بزرگ منبه راه و شیوهی نظام… احمد مطرترجمه: سعید هلیچی
رویای خائن
به فرمانروا گفتم: آیا تو ما را به دنیا آوردهای؟گفت: نه … من نبودهامگفتم: آیا خدایِ بزرگ تو را به خداوندی بر ما قرار داده است؟گفت: منزه است خداوند..گفتم: آیا ما از تو خواستهایم که بر ما حکمرانی کنی؟گفت: هرگزگفتم: آیا دهها وطن داشتیم که یکی اضافه بر احتیاجات ما بود و ما این وطن […]
نفتستان
همه چیز از دهان افتادهچرا دهان دنیا را چفت نمیکنی؟ مرگ…! کارخانهی آدم سازیات را متوقف کنسرمایهی خوبی نبودیمهر چه خاک خرجمان کردیزمین دارد باز پس میگیرد مرگ مرگ…! مرگ را چه کسی آویزهی گوش زندگی کرده،که گوشش به هیچ عاشقانهای بدهکار نیست؟!و اگر مرگ دست توستپس این درختان بیجان چیستند؟که ما را به نوبتسوارشان […]
سمفونی گلولهها
کاک آکو، من و تونداریم از سیاست سر رشتهایولی دیدهایم به کجا رفتهاند دیکتاتوران خاورمیانهای میدانی که…شبی با خاورمیانه خوابیدهر که رسید از راه و بیراههاینگونه است که ادامه یافتهنسل دیکتاتوران حرام زاده، حرام زاده، حرام زاده میشنوی صدایم را؟تو در سعادت آبادی و خوشبخت نیستیاین را خودت در گوشم گفتی…پس بیابیا چهرهی شهرم را […]
زندهایم!
ما را از مرگ میترسانند انگار که ما زندهایم… سعید هلیچی