سَأقُولُ في التحقيق:
كيف غَزَالتي ماتَتْ بسيف أبي لَهَبْ
كلُّ اللصوص من الخليجِ إلى المحيطِ
يُدَمِّرُونَ .. ويُحْرِقُونَ
ويَنْهَبُونَ .. ويَرْتَشُونَ
ويَعْتَدُونَ على النساءِ
كما يُرِيدُ أبو لَهَبْ
كُلُّ الكِلابِ مُوَظَّفُونَ
ويأكُلُونَ
ويَسْكَرُونَ
على حسابِ أبي لَهَبْ
لا قَمْحَةٌ في الأرض
تَنْبُتُ دونَ رأي أبي لَهَبْ
در بازجویی خواهم گفت:
چگونه آهوی من با شمشیر ابولهب
از پای درآمد
تمامی دزدان از خلیج تا اقیانوس
ویران میکنند و به آتش میکشند
غارت میکنند و رشوه میگیرند
و بر زنان تجاوز میکنند
آنگونه که دلخواه ابولهب است..
تمام سگان کارمند او هستند
و میخورند
و مینوشند و مست میکنند
به حساب ابولهب
بدون اجازهی ابولهب
گندمی از زمین نمیروید..
بخشی از شعر #بلقیس
سرودهی #نزارقباني ترجمه: #سعیدهلیچی