کافر شدم

به قلم‌ها و کاغذها کافر شدمبه زبان فصیحی که آبستن می‌شود و عقیم است، کافر شدمبه شعری که ظلم را متوقف نمی‌کند و وجدان‌ها را به حرکت در نمی‌آورد، کافر شدملعنت کردم به هر واژه‌ای که پس از آنتظاهراتی برپا‌ نشودو ملت در پی آن سرنوشت خود را تعیین نکندلعنت کردم به هر شاعری که […]

شب

شب که فرا می‌رسدمادر بزرگ منداستان می‌خواند برایمانتا برویم به خوابی آرامشیفته است مادر بزرگ منبه راه و شیوه‌ی نظام… احمد مطرترجمه: سعید هلیچی

رویای خائن

به فرمانروا گفتم: آیا تو ما را به دنیا آورده‌ای؟گفت: نه … من نبوده‌امگفتم: آیا خدایِ بزرگ تو را به خداوندی بر ما قرار داده است؟گفت: منزه است خداوند..گفتم: آیا ما از تو خواسته‌ایم که بر ما حکم‌رانی کنی؟گفت: هرگزگفتم: آیا ده‌ها وطن داشتیم که یکی اضافه بر احتیاجات ما بود و ما این وطن […]