صفحه رسمی سعید هلیچی

رودی که از تشنگی میمیرد

در اینجا رودی بود…
با دو کرانه
و مادری آسمانی که او را از ابرهای مقطر شیر نوشاند
رودی کوچک با جریانی آرام
سرازیر شده از فراز کوه
که چونان مهمانی مهربان و سبکبال
به دیدار روستاها و خیمه‌ها می‌رفت
و برای زمین‌های هموار،
درختان خرزهره و نخل می‌برد
و به چهره‌ی شب‌زنده‌دارانِ کرانه‌اش لبخند می‌زد:
((از شیرِ ابر بنوشید
اسب‌ها را سیراب کنید
و سوی قدس و شام به پرواز درآیید))
رودی بود، با دو کرانه
گاه حماسی می‌خواند و گاه عاشقانه
و مادری آسمانی که او را از ابرهای مقطر شیر نوشاند
اما مادرش را ربودند
و به سکته‌ی آب دچار شد
و آرام از تشنگی جان سپرد…

#محمود_درویش

ترجمه: #سعید_هلیچی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *