۱
در روز جمعه
مردم را به مسجد فراخواند
و در خطبهیِ شکوهمند خود گفت:
که من از اولیای خدا
و برگزیدگان خدا
و دوستان خدا هستم
۲
در این شهرِ از پای در آمدهیِ
شکستهیِ
غمگین،
ادعا کرد که نمایندهی شخصی و سخنگوی خداست
آیا اجازه هست سوال کنم
که ای خدایِ بزرگ آیا تو به اینان وکالتِ
مهر و موم شده دادهای
که تا ابد بر گردن ملت ما بنشینند…؟!
آیا تو به اینان دستور دادهای
که این شهر را ویران کنند؟
و به دستور خدا
همچون سوسک، ما را له کنند؟
و به دستور خدا
با چکمهها بر تن و دهانمان بکوبند؟
اما اگر از این حاکمان سوال کنی
که چه کسی در دنیا تو را نمایندهی امور
ما قرار داده؟
به ما میگوید: ای نادانان
آیا نمیدانید که من خویشاوند (داماد) خدا شدهام؟!
۳
میخواهم فریاد برآورم:
آیا تو وزیر اقتصاد را منصوب کردهای؟
خب پس چرا فقر به سر حد خود رسیده است؟
چرا صبر به سرحد خود رسیده است؟
چرا اوضاعِ ما بدتر شده است؟
و خوراک اصلیِ ما شده است زباله
و گنجشک در سرزمین ما
چیزی پیدا نمیکند، حتی نخاله…
پس آیا گرانیِ نان
امری از سوی خداست؟؟
و آیا گرانی لوبیا و نخود و ترشی و سبزی
امری از سوی خداست؟
و آیا گرانی مرگ و کفن
امری از سوی خداست؟
خب پس چرا بزرگان خاویار نوشِ جان میکنند
و ما دمپایی میخوریم؟
خب پس چرا فرماندهان ویسکی نوش جان میکنند
و ما گل و لای…؟!
خب پس چرا در سرزمینمان، انسانِ فقیر
قرص نان را از قرص ماه تشخیص نمیدهد؟!
خب پس چرا کودکان
در شکم مادرشان دست به خودکشی میزنند؟!
۴
میخواهم از خدای بزرگ بپرسم
که آیا تو به آنها یاد دادهای
ما را شستوشوی مغزی بدهند
و زنان ما را به بردگی بگیرند؟
و به جای خرها و اسبها بر ما سوار شوند؟
میخواهم از خدایِ بزرگ بپرسم
که آیا تو به آنها دستور دادهای
استخوان و قلمهای ما را بشکنند؟
و فاعل و مفعول را بکشند؟
و مانع کاشت گلها در باغها بشوند؟
۵
میخواهم بپرسم:
ای خدا…
آیا تو به آنها ثروت دادهای که
کاخ ورسای و بریتانیا را بخرند
و بابل و باغهای معلق را بخرند
و روزنامههای مزدور را بخرند
آیا تو چک سفید به آنها دادهای؟
که تاج بریتانیایی و قصرها را بخرند
و زنانِ در قفس که همچون کبوترند را بخرند
و ماه سبز رنگ در آسمان نیشابور را بخرند؟
۶
میخواهم بپرسم:
ای خدا…
آیا واقعا خویشاوند آنها شدهای؟
و آیا قاتلِ ملت خویش
خویشاوند خدا میشود؟؟
نزار_قبانی
ترجمه: #سعید_هلیچی