جلوی مرا گرفتند
چرا که تنها من همچون دیوانگان
میخندیدم به سخنرانی امیر مؤمنان
خندهام به قیمت ده سال(زندان) تمام شد
در اتاق بازجویی از من پرسیدند:
چه کسانی تحریکم کردهاند؟
خندیدم..
از مال و حامیان مالی پرسیدند
خندیدم..
بی آنکه جوابی بشنوند
تمام پاسخهایم را یادداشت کردند
دادستان و سربازان به هنگام دستگیری مرا ضدحکومت خواندند
نمیدانستم که خندیدن به مجوز حکومتی و عوارض و مهر نیاز دارد
چیزی از شستوشوی مغزی
و چرخ کردن انگشتان نمیدانستم..
در گسترهی صحرای عرب
انسان میتواند علیه خدا بنویسد
اما علیه حکومت نــــــــــه
آقایان.. مرا ببخشید اگر خندیدم
دلم میخواست گریه کنم
اما خندیدم…
بخشی از شعر جناب #نزارقباني ترجمه: #سعیدهلیچی